یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون
خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره
یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما
تکیه کرده سرش درد نگیره
یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم
چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره
یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت
چون زندگیش رو ازش میگیریم...
نظرات شما عزیزان:
ramin
ساعت10:48---12 شهريور 1390
روهم همه تسخیر مرگ شده است
بدنم سرد شده است
در درونم صدایی ناشناس
تیشه بر دست شده است
قلب من خورد شده است
آن صدا گم شده است
بدنم سرد شده است
رنگ من گویی مثل گچ شده است
گویی صدایم با من قهر کرده است
بی صدا شده است با من لج کرده است
نفسی نیست مرا یاری کند
خاطرش گم شده است,بی مهر شده است
تنها
ساعت13:58---8 شهريور 1390
اشکال نداره عزیزم
میخوادماه دیده شه..میخواددیده نشه...خودت ماهی...عیدت مبارک عزیزم:-*
ramin
ساعت12:31---8 شهريور 1390
آسون وداع کردم باهات با این که میمردم برات
کاشکی نمیذاشتم بری کاشکی میافتادم به پات
خواستم بگم ترکم نکن پیشم بمون ای نازنین
شرح پریشونیمو تو چشمای بارونیم ببین
هر شب با کلی اشتیاق زُل میزدم به آسمون
فرصت نمونده واسۀ ابراز احساس جنون
رفتی و من تنها شدم با این غم نامهربون
هر جا پیِت گشتم ولی هیچ جا نبود از تو نشون
دلخوش به این بود تو هم گاهی کنار پنجره
ماه و تماشا میکنی با کولهباری خاطره
هر شب با کلی اشتیاق زُل میزدم به آسمون
فرصت نمونده واسۀ ابراز احساس جنون
ramin
ساعت12:27---8 شهريور 1390
ساعات آخر با تو بودن خیلی سخت تر از اونی بود که فکر می کردم.هر لحظه از تو دور تر می شدم و تو در چشمانم کوچکتر می شدی.در آخر هم مثل اشکی از چشمانم افتادی.سوار ماشین شدم.نمی دونستم کجا دارم می رم .پشت چراغ قرمز جایی بود که می تونستم به اون صحنه فکر کنم .آن بوسه تلخی که بر لبانم زدی آنقدر گس بود که قلبم رو مثل مشتی جمع کرد.غرورم نمی گذاشت گریه کنم .ولی توی تنهاییم غروری برام نمونده بود.نامه ای برام نوشتی و عکست رو سوزندم و حقله عشقت رو در شاخه بید مجنون کردم .
سالها گذشته است .مثل شبها آروم و ساکت شدم.
امیدوارم ساعت های آخر عمرم هم به همین راحتی تموم بشه .
hossein
ساعت10:25---8 شهريور 1390
اگر بنر یا هدر رایگان برای سایت یا وبلاگ خود می خواهید به ما سر بزنید
|